شهید اکبر شهریاری
نوشتن از شهید آن هم شهیدی که تمام هستی اش ، یعنی جانش را به کف دست گرفته و به میدان رزم آن هم در این عرصه ی دیپلماسی آمده ، سخت است.
چگونه می توان از اندیشه ی شهید در باب شهادت و آرزوی شهادتش سخن گفت در حالی که با وجود جنایات آشکار گروهک و فقط گروهک تروریستی داعش هنوز عده ای در جمهوری اسلامی یا در جریان اخبار نبرد سوریه و شام نیستند و یا حتی به عنوان مسلمان با دیدن تصاویر حمله ی وحشیانه ی رزیم گرگ صفت و کودک کش صهیونیستی به مردم مظلوم و بی دفاع در سرتاسر دنیای خاکی لب از لب برنمیدارند تا حداقل حمایت زبانی بکنند، بگذریم از اینکه ما چگونه میخواهیم و اصلا تصمیمان درمورد نحوه ی رفتارمان با خانواده ی شهید چیست ؟
راستی محمد باقر که زمان شهادت پدرش فقط دو ماه داشت و اکنون به تاریخ 27شهریور ماه سال 93 تقریبا 10 ماهه است پس از اینکه به سن جوانی برسد در این بحران زمانی پدرش را چگونه می شناسد و بهای نداشتن پدر را چگونه برایش جبران می کنند؟ اگر از زمان زبان گرفتن و "بابا "گفتنش بگذریم ، بی پدری با کدام آرمان برایش تفسیر می شود؟
حال که ما بی همسفر شدن یک همسر را در این زمین خاکی نادیده گرفته ایم و از آن به عزت شهید دمی نمی زنیم و گریزی به از دست دادن معشوقی که سرنوشتش ظاهرا فقط به 2 سال اما در اصل یک عمر از زندگی یک زن گره خورده است می زنیم ...
برای تسلای دل خود بر آن شدیم تا طبق فرمایش مولایمان امام خامنه ای (روحی له الفداه) یاد و خاطره شهید بزرگوار، فدایی حضرت زینب (سلام الله علیها) شهید اکبر شهریاری را با نقل خاطرات ایشان توسط خانواده ی معزز و گرامیشان زنده نگه داریم امیدواریم بتوانیم حق شهید را در نقل خاطرات ادا کنیم و به فرمایش مولایمان عمل نماییم و مقبول امام عصر (ارواحنا له الفداه) قرار گیریم...